عرفان اسلامی (76) روایات طعام و شکم

نویسنده : استاد حسین انصاریان



شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة

روايات طعام و شكم

روايات در زمينه شكم ، مسائل بسيار بلند و قابل توجهى دارند كه لازم است به پاره‏اى از آن‏ها اشاره شود :
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : جاهِدُوا أَنْفُسَكُمْ بِالْجُوعِ وَالْعَطَشِ فَإِنَّ الْأَجْرَ فى ذلِكَ كَأَجْرِ الْمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللّهِ وَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَمَلٍ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ تَعالى مِنْ جُوعٍ وَعَطَشٍ[164] .
پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود : با گرسنگى و تشنگى به مبارزه با نفس برخيزيد ، اجر اين مبارزه مانند اجر رزمنده در راه خداست ، به تحقيق عملى در پيشگاه خدا محبوب‏تر از گرسنگى و تشنگى نيست .
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : لا يَدْخُلُ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ قَلْبُ مَنْ مَلَأَ بَطْنُهُ[165] .
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود : قلب كسى كه شكمش پر است ، وارد ملكوت آسمان ها نمى‏شود .
قيلَ يا رَسُولَ اللّهِ أَىُّ النّاسِ أَفْضَلُ ؟ قالَ : مَنْ قَلَّ طُعْمَهُ وَضِحْكَهُ وَرَضِىَ بِما يَسْتُرُ بِهِ عَوْرَتَهُ[166] .
گفتند : يا رسول اللّه ! از مردم كداميك برترند ؟ فرمود : كسى كه غذا و خنده او كم باشد و به آنچه عيوب او را مى‏پوشاند ، خشنود باشد ، ( شايد كنايه از آراسته بودن انسان به حسنات اخلاقى باشد ) .
قالَ النَّبِىُّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : الْفِكْرُ نِصْفُ الْعِبادَةِ وَقِلَّةُ الطَّعامِ هِىَ الْعِبادَةُ[167] .
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود : انديشه نصف عبادت است و كمى طعام خود عبادت .
وَقالَ رَسُولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : إِنَّ اللّهَ يُباهِى الْمَلائِكَةَ بِمَنْ قَلَّ طُعْمَهُ فِى الدُّنْيا يَقُولُ : أُنْظُرُوا إلى عَبْدى اِبْتَلَيْتُهُ بِالطَّعامِ وَالشَّرابِ فِى الدُّنْيا فَتَرَكَهُما لِأَجْلى اِشْهَدُوا يا مَلائِكَتى مَا مِنْ أَكْلَةٍ تَرَكَها لِأَجْلى إِلاّ أَبْدَلْتُهُ بِها دَرَجاتٍ فِى الْجَنَّةِ[168] .
رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود : خداوند به كسى كه غذايش در دنيا مختصر است به ملائكه مباهات مى‏كند و مى‏فرمايد : به بنده‏ام بنگريد ، او را به طعام و آشاميدنى آزمايش كردم ، هر دو را به خاطر من رها كرد . اى ملائكه ! شاهد باشيد غذايى را براى خاطر من ترك نمى‏كند مگر اين‏كه به جاى آن درجاتى در بهشت به او عطا مى‏كنم .
وَقالَ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : لا تُميتُوا الْقُلُوبَ بِكَثْرَةِ الطَّعامِ وَالشَّرابِ فَإِنَّ الْقَلْبَ كَالزَّرعِ يَمُوتُ إِذا كَثُرَ عَلَيْهِ الْماءُ[169] .
و نيز آن حضرت فرمود : دل ها را با طعام و آشاميدن زياد به مرگ و نابودى نكشيد ، حقيقتا قلب مانند زراعت است ، وقتى آب فراوان به او برسد از بين مى‏رود .
قالَ الصَّادِقُ عليه‏السلام قالَ رَسُولُ اللّهِ : بِئْسَ الْعَوْنُ عَلَى الدِّينِ قَلْبٌ نَخيبٌ ، وَبَطْنٌ رَغيبٌ وَنَعْظٌ شَديدٌ[170] .
امام صادق عليه‏السلام فرمود : پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود : چه عامل بدى است براى از بين بردن دين ، ترسويى ، پرخورى و كثرت شهوت رانى .
عَنْ أبى جَعْفَرٍ عليه‏السلام : ما مِنْ شَىْ‏ءٍ أَبْغَضُ إِلَى اللّهِ مِنْ بَطْنٍ مَمْلُوءٌ[171] .
امام باقر عليه‏السلام فرمود : چيزى از شكم پر ، در پيشگاه حق مبغوض‏تر نيست .
وَقالَ داوُدُ عليه‏السلام : تَرْكُ لُقْمَةٍ مَعَ الضَّرُورَةِ إلَيْها أَحَبُّ إلَىَّ مِنْ قِيامِ عِشْرين لَيْلَةٍ[172] .
داود عليه‏السلام فرمود : ترك يك لقمه در كمال احتياج به آن براى من از بيدارى و عبادت بيست شب محبوب‏تر است .
قالَ النَبِىُّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : وَيْلٌ لِلنَّاسِ مِنَ الْقَبْقَبَيْنِ فَقيلَ : وَما هُما يَا رَسُولَ اللّهِ ؟ قَالَ اَلْبَطْنُ وَالْفَرْجُ[173] .
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود : واى بر مردم از قبقبين ! گفتند : آن دو چيست ؟ فرمود : شكم و شهوت .
لقمان به فرزندش فرمود :
يا بُنَىَّ إِذَا امْتَلَئَتِ الْمِعْدَةُ نَامَتِ الْفِكْرَةُ وَخَرَسَتِ الْحِكْمَةُ وَقَعَدَتِ الأَعْضاءُ عَنِ الْعِبادَةِ[174] .
پسرم ! هنگامى كه معده پر شود ، فكر مى‏خوابد ، زبان حكمت لال مى‏شود و اعضا از عبادت باز مى‏مانند .

آثار و فوايد كم‏خورى

بزرگان فرموده‏اند :
جوع و گرسنگى در نزد خدا در خزينه اوست و آن را تنها به كسى مى‏دهد كه به او علاقه داشته باشد .
كم خورى و گرسنگى داراى فوائد بسيارى است از جمله :
1 ـ صفا و روشنى قلب .
2 ـ رقّت و دل رحمى .
3 ـ انكسار و ذل در پيشگاه حضرت حق .
4 ـ توجه به آزمايش‏هاى الهى و عذاب آخرت .
5 ـ شكستن شهواتى كه علت گناهان است .
6 ـ كم خوابى و دوام بيدارى به خصوص بيدارى شب .
7 ـ آسان شدن مواظبت بر عبادت .
8 ـ صحت بدن و سلامت اعضا و جوارح .
9 ـ راحت بودن در كسب و كار و عدم خدعه و حيله و گناهان مربوط به مال .
10 ـ تمكّن از ايثار اضافه مال و خوراكى به مستحق شرعى .
فيض كاشانى و غزالى در ذيل اين ده فائده بياناتى بس مهم دارند ، عاشقان حقايق بيشتر مى‏توانند به جلد پنجم « محجة البيضاء » مراجعه كنند .
مولوى در فضيلت جوع مى‏فرمايد :
رنج جوع از رنج‏ها پاكيزه‏تر
خاصه در جوع است صد فضل و هنر
رنج جوع اولى بود خود زان علل
هم به لطف و هم به خفت هم عمل
جوع خود سلطان داروهاست هين
جوع بر جان نه چنين خوارش مبين
جوع نور چشم باشد در بصر
جوع باشد قابليت در نظر
جمله ناخوش از مجاعت خوش شود
جمله خوش‏ها از مجاعت‏هاست رد
در پايان ترجمه جمله اوّل حديث بايد گفت :
اولاً به هر قيمتى كه تمام مى‏شود ، خوراك خود را از حلال تهيه كنيد و به هنگام خوردن يا به اندازه يا اگر بتوانيد كم بخوريد ؛ زيرا عاقبت خوراكى ها به خصوص اگر بيش از اندازه خورده شود مريضى و هم چنين فضولات و كثافات است و چيزى كه عاقبتش چنين است ، ارزش اين را ندارد كه انسان براى به دست آوردنش از صراط مستقيم دور مانده و دست به گناه و عصيان بيالايد .
براى خدا تهيه كنيد و براى خدا بخوريد و براى خدا عبادت كنيد و براى خدا عمر گرانمايه را صرف كنيد و براى خدا قسمتى از انرژى گرفته شده از غذا را صرف خدمت به خلق خدا كنيد .
حمّال كثافت و فضولات نباشيد و به نحوى زندگى نكنيد كه درباره شما بگويند كه اوّل او نطفه و حال او حمال فضولات وآخر او جيفه متعفّن و بدبوست!! و آه كه از آدميت و انسانيت در وجود او خبرى و اثرى نيست !
[ وَالْمُؤْمِنُ يَعْتَبِرُ بِها عِنْدَها أَنَّ الْخالِصَ مِنْ حُطامِ الدُّنْيا كَذلِكَ يَصيرُ عاقِبَتُها فَيَسْتَريحُ بِالْعُدُولِ عَنْها وَتَرْكِها وَيُفَرِّغُ نَفْسَهُ وَقَلْبَهُ عَنْ شُغْلِها وَيَسْتَنْكِفُ عَنْ جَمْعِها وَأَخْذِهَا اسْتِنْكافَهُ عَنِ النِّجاسَةِ وَالْغائِطِ وَالْقَذَرِ ]
امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد :
مؤمن را سزاوار و لايق است كه در مبرز در وقت دفع شدن كثافات ، به چشم عبرت نظر كند و به نفس خود خطاب نمايد كه اى نفس ! زبده و خلاصه لذت هاى دنيا عاقبتش اين است كه تا از تو دفع نمى‏شود در آزار و زحمتى و اكنون كه دفع شده به اين عفونت و بدبويى است و هرگاه خلاصه لذات دنيا نتيجه‏اش اين باشد ، كجا دنيا براى اضافه به دست آوردنش ، قابليت اين همه زحمت را دارد كه ، عزيزترين سرمايه خود را كه عمر است براى آن تلف كنى ؟!
مؤمن ، وقتى در اين‏گونه اوقات به خود فكر كند ، رفته رفته دوستى دنيا و جمع مال دنيا و علاقه به آن در نظر او كم و بى اعتبار مى‏شود و همت و محبت خود را از آن قطع مى‏كند و ديگر متوجه آن نمى‏شود ، مگر براى ضرورت و ننگش مى‏آيد كه پيرامون آن بگردد ، مثل اين‏كه از جمع كردن نجاست ننگ دارد .
در روايت است كه :
انسان وقتى به مستراح مى‏رود ، فرشته‏اى سر او را به پايين متمايل مى‏كند تا به محصول شكم خود نظر كند و ببيند و بداند كه چه بوده و چه شده و از اين منظره عبرت بگيرد[175]!!
خوشا به حال آن انسان‏هايى كه در تمام امور حيات به حساب خود رسيدند ، خود را در اين جهان و كنار اين سفره مسافر و مهمان ديدند و وطن اصلى خويش را مقام قرب و آخرت دانستند ، انبيا را شناخته و ائمه بزرگوار عليهم‏السلام را هادى راه حساب كرده و بر اساس اين واقعيت‏هاى عالى حيات و زندگى را استوار كردند .
به قول يك اهل دل :
برخيز تا كه رو به در آشنا كنيم
باشد گره ز كار فروبسته وا كنيم
آنجا كه كاروان محبت كند گذر
بر ديده خاك مقدمشان توتيا كنيم
هركس در اين جهان به كسى اقتدا كند
ما پيروى ز مذهب اهل صفا كنيم
در قسمت زمانه اگر زهر يا كه شهد
شرط طريق نيست كه چون و چرا كنيم
تا نشكنيم رونق بازار مشك ناب
اين عقده‏هاى زلف ببوييم و وا كنيم
گر ديگران نهند سر اندر هواى يار
ما طى راه عشق به ترك هوا كنيم
[ وَيَتَفَكَّرْ فى نَفْسِهِ الْمُكَرَّمَةِ فى حالٍ كَيْفَ يَصيرُ دَليلُهُ فى حالٍ وَيَعْلَمُ أَنَّ التَّمَسُّكَ بِالْقَناعَةِ وَالتَّقْوى يُورِثُ لَهُ راحَةَ الدَّارَيْنِ ]
نفسى كه فى الجمله صفا و جلا دارد نفس مكرم است و چنين نفسى داراى قدرت تفكر است و مى‏تواند در حالى كه در آن است انديشه كند تا از بركت انديشه از آن حال به حالت عالى‏تر راه برد و به همين خاطر امام صادق عليه‏السلام در اين جمله مى‏فرمايد : انديشه و تعقل كند در نفس مكرمه در حالتى كه فعلاً دارد ، چگونه راهنماى او نسبت به حال شريف‏تر و عالى‏تر مى‏گردد ، در اين صورت مى‏فهمد و مى‏داند كه وقتى حاصل مواد غذايى با همه ارزشش فضولات و كثافات است ، بايد به قناعت و تقوا تكيه كرد كه اين دو حقيقت ، بهترين علت راحت دو دنياست . آرى ، اهل قناعت و تقوا سبك بار و سبك بالند ؛ زيرا در برنامه ظاهر به خاطر قناعتشان و تقواشان كم خوراك و كم مؤونه و در برنامه باطنشان از گناه معصيت سبك بار و راحتند .
[ وَأَنَّ الرّاحَةَ فى هَوانِ الدُّنيا وَالْفَراغِ مِنَ التَّمَتُّعِ بِها وَفى إِزالَةِ النَّجاسَةِ مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ فَيُغْلِقُ عَنْ نَفْسِهِ بابَ الْكِبْرِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ إِيّاها وَيَفِرُّ مِنَ الذُّنُوبِ وَيَفْتَحُ بابَ التَّواضُعِ وَالنَّدَمِ وَالْحَياءِ ]
و به اين نتيجه خواهد رسيد كه راحت انسان و توشه قيامت در سبك گرفتن امور مادى است و جدايى از تمتّعات غلط دنيا و هم چنين تمتّعات غير ضرورى و هم چنين راحت دنيا در ازاله نجاست حرام و شبهه از زندگى است و چون كم اعتبارى دنيا و پستى آن ظاهر شد هرگز عجب و تكبر به خود راه نمى‏دهد و ملازم عجز و شكستگى و ذلت و افتقار در پيشگاه محبوب خواهد شد .
آرى ، پس از شناخت مهالك و آفات دنيا براى عجب و كبر و ساير صفات رذيله جايى نمى‏ماند ، در اين حال از معاصى مانند گوسپندى كه از گرگ فرار مى‏كند ، مى‏گريزد و در تواضع و پشيمانى و حيا به روى خود باز مى‏كند .
[ وَيَجْتَهِدُ فى أَداءِ أَوامِرِهِ وَاجْتِنابِ نَواهيهِ طَلَبا لِحُسْنِ الْمَآبِ وَطيبِ الزَّلْفِ وَيَسْجُنُ فى سِجْنِ الْخَوْفِ وَالصَّبْرِ وَالْكَفِّ عَنِ الشَّهَواتِ إِلى أَنْ يَتَّصِلَ بِأَمانِ اللّهِ فى دارِ الْقَرارِ وَيَذُوقَ طَعْمَ رِضاهُ فَإِنَّ الْمُعَوَّلَ عَلى ذلِكَ وَما عَداهُ لاشَى‏ءَ ]
پس از شناخت دنيا و صورت و سيرت و محصول آن ، براى اداى واجبات حق و دورى از نواهى آن جناب ، جهت عاقبت بخيرى و رسيدن به درجات عاليه به كوششى سخت برخواهد آمد و نفس سركش و طاغى را در زندان ترس از مقام حق و پايدارى در اعمال صالح و اخلاق حسنه و خوددارى از شهوات حبس خواهد كرد ، تا اتصال به امان حق در دارالقرار آرام گيرد و طعم خشنودى دوست را بچشد كه تنها ماندنى از انسان همين عبادت و اطاعت است و غير آن چيزى نيست .
مگر اداى واجبات و به خصوص ترك محرمات كار ساده‏اى است ، اداى فرائض و كناره‏گيرى از معاصى مهم‏ترين كارى است كه در دوره تاريخ بشر انجام داده و تمام انبياى خدا و ائمه طاهرين عليهم‏السلام به همين خاطر به سوى انسان فرستاده شدند كه انسان حيات و زندگى خويش را منطبق بر فرمان‏هاى حضرت حق قرار دهد.
اگر همه به دستورهاى انبيا و ائمه عليهم‏السلام آگاه شوند و همه پس از آگاهى در مقام عمل برآيند ، به قسمت اعظمى از مشكلات مادى ، خانوادگى ، اجتماعى و معنوى جامعه خاتمه داده خواهد شد .
اگر زندگى و شؤونش را در اين ناحيه قرار دهيد ، از لذتى برخودار خواهيد شد كه مافوق آن تصور نيست ، علاوه حركت مثبت شما ابدى خواهد شد و از لحظه به لحظه اين حركت عشقى به شما دست مى‏دهد كه حتى ملائكه از درك آن عاجزند ؛ اين راه ، راه خداست و اين منزل ، منزل عشق است و آن را پايانى نيست .
از سيد برهان الدين محقق ، شيخ مولانا پرسيدند : راه خدا را حدّى و آخرى هست ؟ فرمود : راه را آخر هست ، اما منزل را پايانى و كرانى نيست ؛ زيرا راه خدا تويى و تو را واجب است كه از خود و هستى بگذرى ، لابد كه اين را آخرى هست الا چون به حق رسيدى طلب و سير حقيقى آن است كه بعد از يافت ، راه وصال را پايان نيست ، اولين را كه از خودى گذشتن است «سير الى اللّه» گويند و آخرين كه بعد از وصل است «سير فى اللّه» خوانند .
پس يقين دان راه بعد وصل هوست
اوليا را راه اندر عين اوست
سير الى اللّه را بود پايان و حد
سير فى اللّه را نه حد باشد نه عد
اين چنين سيرى فن آن بنده است
كاو زخود مرده است و از حق زنده است
مرده را كش سيل هر سو مى‏برد
او ندارد زآن خبر جو مى‏برد
سير سيل است آن و مرده بى‏خبر
مى‏رود بر روى آب اى نامور
هم چنين چون بنده مرد از هست خود
او نماند و گشت فانى در احد
غير حق بعد از فنا در كار نيست
يار حق حقست و حق را يار نيست
پس بود در راه وصلت سير حق
اوست تنها كژ مخوان اينجا ورق
غير سير حق مدان آن سير را
زو ببين آن طاعت و آن خير را
... ادامه دارد.

پي نوشت :

[164] ـ محجة البيضاء : 5/146 ، كتاب كسر الشهوتين .
[165] ـ محجة البيضاء : 5/146 ، كتاب كسر الشهوتين .
[166] ـ محجة البيضاء : 5/146 ، كتاب كسر الشهوتين .
[167] ـ محجة البيضاء : 5/146 ، كتاب كسر الشهوتين .
[168] ـ محجة البيضاء : 5/147 ، كتاب كسر الشهوتين .
[169] ـ محجة البيضاء : 5/147 ، كتاب كسر الشهوتين .
[170] ـ الكافى : 6/269 ، باب كراهية كثرة الأكل ، حديث 3 ؛ محجة البيضاء : 5/150 ، كتاب كسر الشهوتين .
[171] ـ الكافى : 6/270 ، باب كراهية كثرة الأكل ، حديث 11 ؛ محجة البيضاء : 5/150 ، كتاب كسر الشهوتين .
[172] ـ مستدرك الوسائل : 16/211 ، باب 1 ، حديث 19627 ؛ محجة البيضاء : 5/151 ، كتاب كسر الشهوتين .
[173] ـ مستدرك الوسائل : 16/212 ، باب 1 ، حديث 19627 ؛ محجة البيضاء : 5/151 ، كتاب كسر الشهوتين .
[174] ـ مجموعة ورام : 1/102 ، باب تهذيب الأخلاق ؛ محجة البيضاء : 5/151 ، كتاب كسر الشهوتين .
[175] ـ بحار الأنوار : 77/164 ، باب 1 ، حديث 3 با كمى اختلاف .

منبع:http://erfan.ir